ناکامي گفتمان جهاني شدن و اصلاحات غربي در ايران

نويسنده:نوروز اکبري زادگان

مقدمه:

جهاني شدن به معناي گسترش سريع و فزاينده ي فرآيندهاي اقتصادي، فني ياسياسي، در مهمترين تحولات دهه هاي آخرين قرن بيستم بود.مفهوم جهاني شدن که عمدتا متأثر از تحولات فني و تکنولوژيکي وگسترش شبکه هاي مالي و تجاري و تکنولوژيهاي ارتباطي و ظهور رسانه هاي جديد بود، برخي صاحب نظران را بر آن داشت تا از طراح دهکده جهاني سخن بگويند.
از طرفي جهاني شدن بايد مديريت شود و بهتر از همه رژيمهاي دمکراتيک جهاني به سرکردگي جهان غرب و امريکا و متحدانش هستند که بايد اين فرايند را مديريت نمايند.آنان در تعريف خود از جهاني شدن، رژيمهايي که به هر دليلي قرائت غرب را از جهاني شدن برنمي تابند را متهم به غيردمکراتيک يا اقتدارگرا مي کنند و راه کار اصلاحات را بر اساس ويژگيهايي تعريف شده خود براي تمامي اين رژيمها تجويز مي نمايند و بنا به اظهار اين صاحب نظران، جمهوري اسلامي ايران با وجود برخورداري از يک رژيم کاملا دمکراتيک و مردمي نيز در اين راستا ارزيابي مي شود.از اينجاست که ديدگاههاي انقلاب اسلامي با آنچه که قرائت اصلاحات غربي ناميده مي شود همواره در تعارضي جدي با يکديگر مي باشد، در اين نوشتار هر چند مختصر به ارزيابي اجمالي و فشرده اين دو ديدگاه اختصاص داده ايم.

ماهيت اصلاحات در ايران از نظر مقام معظم رهبري

اصل اصلاحات يک امر ضروري و لازم است، اما سؤال اساسي که بايد هر غافل را از خواب بيدار سازد اين است که چرا مبتکران جهاني به ويژه امريکا و انگليس، يعني عاملان و حاميان پنجاه سال فساد و بيعدالتي و اختناق و بدبختي اين کشور در دوران پهلوي، از اصلاحات حمايت مي کنند و به چه دليل تبليغات جهاني بر پيگيري شعار اصلاحات در ايران مترکز شده است.
[روزنامه جمهوري اسلامي-79/4/20]
معظم له در 79/5/6 فرمودند:
من بارها به دولت و مجلس گفته ام که مسووليت و اولويت اول شما رفع مشکلات اقتصادي مردم است.(روزنامه جمهوري اسلامي 79/5/6)
اما محمد رضا خاتمي در جايگاه هيئت رئيسه مجلس مي گويد:
اولويت اول ما، اصلاح قانون مطبوعات است
[روزنامه جمهوري اسلامي، 79/5/12]
جريانهاي روشنفکري اصلاح طلب را مي توان در دو بخش عمده ذکر کرد:+

1-اصلاح طلبان ليبرال:

با دو گرايش الف-مارکسيستي و چپ گرايانه با تأکيد حرکات تندرو انقلابي و افراطي ب -چپ گرايان سوسيال گراياي فرميتها انتقال مسالمت آميز سرمايه داري به سوسياليزم(مارکسيستهاي فرميت

2-جريان اصلاح طلبان مذهبی

الف-تأکيد بر کتاب و سنت
ب-تلاش براي تطبيق ارزشهاي ديني با اوضاع عصر و زمانه و اصلاح دروني مکتب اسلام با فرآيندي کاملا ديني
ج- بازگشت به اسلام عقل گرا، معنويت گرايي و پيشرفت

گرايشهاي فرعي جريان اصلاح طلب مذهبي

1-حداقل گريان:جهت گيري هاي کلي زندگي توسط شريعت و واگذاري جزئيات به عقل و تجربه انسانها (شبيه تئومدرنيستها هستند)
2-حداکثر گرايان متعصب:لزوم اخذ هر راه کاري از شرع مقدس شبيه نگرش پست مدرنيستي
3-اعتدالي يا حداکثر گرايي منعطف (انعطاف پذير)
امام خميني =اخذ راه کارها از شرع و باز بودن اجتهاد و علم اعتقاد ثانويه و صدور احکام حکومتي

جريان شناسي اصلاحات در ايران اسلامي

در نهايت در دوران انقلاب اسلامي، ديدگاه اسلام گرايان يا حداگثرگرايان منعطف غلبه يافت و اين جريان با حمايت امام خميني ره به عنوان يک فقيه و ايدئولوگ سياسي و فقهاي هوادار وي با الگوي تأسيس تلفيقي نوسازي بعد از انقلاب را پايه ريزي و چارچوب آن را در قانون اساسي جديد تدوين کردند که بر اساس آن درعين اين که الگوي نوسازي بعد از انقلاب اسلامي داراي وجوه و ابعاد تأسيسي و منحصر به فرد که داراي ويژگيهاي فرهنگي مختص به خود بوده اما در عين حال قابليت اخذ عناصر عقلايي تمدن جديد را نيز دارا بود.اين الگو در حوزه سياسي از تلفيق جمهوري (به عنوان يک انديشه مدرن)و اسلاميت حمايت کرده و در حوزه اقتصادي هم نقد سرمايه داري غربي و سوسياليسم نوعي سرمايه داري کنترل شده را که رشد معطوف به عدالت اقتصادي را در بر داشته باشد پي گيري کرده و در حوزه فرهنگي نيز با نقد ارزشهاي سنتي و مدرن جامعه تلاش مي کند تا در بستر فرهنگ اسلامي ارزشهاي معقول سنتي و مدرن را تقويت کند و با استفاده از ابزارهاي جديد براي گسترش و ارتقاي آموزش، هنر، ورزش نيازهاي فرهنگي جوامع امروز بگوشد.
چالش بين اين رويکرد ها به شدت از دو عامل بيروني و دروني متأثر بوده است، از يک سو تحت تأثير تحولات فکري نظام بين الملل بوده و از آن تأثير پذيرفته اند و از سوي ديگر توانايي آنها در مقابله با مشکلات نوعي آزمايش آموزه هاي آنها بوده، و باعث تغييراتي در مباني، روشها و حتي اهداف آنها شده است.

گفتمان جهاني شدن ليبرال دمکراسي و اسلام سياسي ايران

گفتمان اسلام سياسي در غيريت سازي با سکولاريسم پهلوي به دنيا آمد و با تکيه بر حکومت ديني مرز هاي خود را از ليبرال دمکراسي جدا نمود ولي اينک ليبرال دمکراسي کم کم به گفتمان عام و جهاني تبديل شده و نشانه هاي خود را به عنوان تنها نشانه هاي حقيقت در جهان نمودار ساخته است.اين گفتمان با بهره گيري از امکانات رسانه اي، اقتصاد قدرتمند سرمايه داري، نفوذ در سازمانهاي بين المللي و قدرت نظامي کشورهاي اروپايي و امريکا همچنان به پيش مي تازد.جهان کمونيسم که سال ها تنها رقيب قدرتمند ليبرال دمکراسي بشمارمي آمد، اينک فرو پاشيده است و کشورهاي بلوک شرق به همراه برخي از نظامهاي جهان سوم ، يک به يک به اردوي ليبرال دموکراسي پيوسته اند
در اين ميان، اسلام سياسي، به ويژه پس از 11 سپتامبر، تحت فشار حمله هاي نظامي و تبليغي کشورهاي ليبرال دمکراتيک قرار گرفته و در عمل به تنها گفتمان سياسي رقيب و يا جدي تري دشمن گفتمان جهاني شده ليبرال دمکراسي تبديل شده است.مهمترين چالش آينده اسلام سياسي، رقابتي سخت و البته نابرابر با اين گفتمان قدرتمند است.اين رقابت در عرصه هاي مختلفي جريان خواهد داشت.ولي کانون اين رقابت، کوشش براي تحميل و تثبيت نشانه هايي است که هر يک ادعاي حق بودنش را دارند، دمکراسي، حقوق بشر، آزادي و برابري از جمله مفهوم هاي مورد منازعه هستند که گفتمان ليبرال دمکراسي با مبنايي به کلي سکولار و انسان گرايانه در تثبيت آنها مي کوشد و در اين راستا از پشتيباني سازمانها و مجامع بين المللي و کشورهاي قدرتمند برخوردار است.از اين سو گفتمان اسلام سياسي مي کوشد تا با تکيه بر دين و به پشتوانه ايمان مذهبي طرحي نو دراندازد و با تأکيد بر مفاهيمي که ريشه در دين دارند، به رقابت خود با گفتمان ليبرال دمکراتيک مسلط ادامه دهد.بايد توجه داشت که اين دو گفتمان خصلتي آشتي ناپذير دارند، نه دمکراسي غربي با اسلام سياسي فقاهتي سازگار است و نه بسياري از مواد اعلاميه حقوق بشر در چارچوب گفتمان اسلام سياسي فقاهتي مي گنجد و نه پذيرش آزاديهاي متنوع غربي در چارچوب اسلام گرايي ممکن است.
پيدايش گفتمان ليبرال دمکراسي در ايران را مي توان در برخي از نشريات توقيف شده مثل دنياي سخن، آدينه، کلک، نگاه تو، گفت و گو، و کيان دنبال کرد.
در واقع اين گفتمان در همان سالهاي جنگ در نشريه هايي چون دنياي سخن حضور کم رنگ خود را اعلام مي کرد در فضاي پس از جنگ با اندک گشايشي که ايجاد شد هرروز اين گفتمان پررنگ تر شد
- عمده ترين نقدي که بر اين جريان به نظر مي رسد آن است که اين جريان ليبراليسم مذهبي را مرحله اي گذار به جامعه لائيسم مي داند و اصلا به هويت تاريخي و سازوکارهاي مناسب نمي انديشد که چنين ديدگاهي در تاريخ ايران اسلامي قرائتي مردود و ناسازگار است.

از اسلام ليبرال تا سکولاريسم ديني

مشخصات گفتمان اسلام ليبرال و سکولاريزم ديني:
1.به حاشيه راندن اسلام فقاهتي و فقه و ولايت فقيه و جايگزيني مفاهيمي چون حقوق بشر، دمکراسي و معنويت
2.تلفيق دين و دموکراسي، معنويت و مدرنيته هدف اصلي آن است
3.احيا و بازسازي گونه هاي گفتمان ديني که حکومت ديني در آن جايگاه رفيعي ندارد، و احترام به خواست مردم متدين، و حکومت به ارزشهاي ديني احترام مي گذارد
4.عدم تمايل نقش رهبري سياسي روحانيت و حتي نقد مرجعيت ديني و روحانيت
5.کنترل ايدئولوژي سياسي اسلامي به باورهاي معطوف به اخلاق و معنويت
6.پذيرش عدم جامعيت دين در پاسخ گويي به امور دنيوي و سياسي
7.تأکيد بر جايگاه رفيع عقل و اختيار

دو چهره سکولاريزم ديني

1-نوگرايي ديني با تأثير از مفاهيم مدرن(در بين روشنفکران مذهبي)
2-احيا و بازسازي گفتمان سنتي تشيع = جبهه سنت گرايان شيعي(بيشتر در بين علماي حوزه ايران-در لبنان و عراق شدت بيشتري دارد)

شخصيتهاي احياگر سکولاريزم ديني

1.بازرگان
2.سروش و حکومت دمکراتيک ديني:نظريه قبض و بسط تئوري گري شريعت سکولاريزم-دين حداقلي-ايدئولوژي-حقوق بشر-آزادي-عدالت-محدوديت اسلام فقاهتي-نقد روحانيت و مرجعيت-
3.روحانيت و بازسازي هاي نظري:
آيت آله دکتر مهدي حائري و جمهوريت مبتني بر مالکيت مشاعي-مجتهد شبستري و نقد هرمينوتيکي-کديور و عبور از اسلام فقاهتي-منتظري و بازسازي نظريه ولايت فقيه-معرفت ديني

اصلاحات در ايران از ديدگاه سياست مداران آمريکائي

احمد هاشم (تحليل گر مرکز مطالعات نيروي دريايي امريکا)مي گويد:
يک ايران مدرن با وجود ولايت فقيه مشکل خواهد داشت و حل اين معضل براي محافظه کاران آسان نخواهد بود.آنها واقفند که شمشير و حربه اصلاحات ولايت فقيه را هدف قرار گرفته است يا در دامنه پرگار حملات نهايي خود دارد.
گري سيک(مشاور سابق امنيت ملي آمريکا، عضو برجسته سازمان سيا و از اعضاي مرکزيت سازمان امريکاي ديده بان حقوق بشر)، در مصاحبه اي با اشاره به جريان اصلاحات در ايران مي گويد:
من چگونه خوشحال نباشم از اين که در ايران موج تازه اي بر پا شده که مصمم است طومار حکومت اسلامي را به هم پيچيده و حکومتي نظير ايران در دوران شاه و عربستان سعودي را روي کار بياورد.
من در ايران روشنفکراني را ديدم که اشاره هاي ما را دنبال مي کنند، آنها ششلولي بالا برده اند تا هر کس و هر چه را با ما ناسازگار است، هدف قرار دهند...حتي ولايت فقيه را که من فکر مي کنم در صحراي طبس، تکنولوژي برتر ما را در اراده خود دفن کرد.

طرح فولبرايت:

آژانس ارتباطات بين المللي امريکا از سال 58 با طراحي مدرن ، به فکر تربيت اصلاح گرايان امريکا براي نفي حاکميت ديني در ايران افتاده . آنها بايد با دادن بورسهاي تحصيلي افرادي را جذب کنند و سپس وارد عرصه تهاجم فرهنگي کشورهاي متبوع خود سازند مثل ايران تا در نهايت به سقوط حکومت اسلامي منجر شود.ريچارد مکمن (سياستمدار معروف امريکايي و مشاور کاخ سفيد)مي گويد:با روي کار آمدن اصلاح طلبان در ايران، ظاهرا، روزهاي تلخ سرگرداني آمريکا سپري شده ا ست و از اين پس بايد شاهد فروريختن ستونهاي اين نظام سرکش و مهار نشدني باشيم!
ارزيابي شکست غربي سازي جهان و جهان آينده
قطعه قطعه شدن جهان مدرن با توجه به اينکه مفهوم وحدت جوهري نوع بشر بيش از هر زمان ديگري دراذهان جاي گرفته، بسيار حيرت آور است.وجود مشهود يک الگوي فرهنگي فراملي که زندگي را در تمام ابعاد آن در سرتاسر سياره، بيش از پيش يکدست مي سازد، اعتقاد به اين وحدت را موجه تر مي نمايد.محدوديتهاي مشهود اين وحدت نيز ظاهرا ناشي از تصنعي بودن بعد فرهنگي، ريشه دار نشدن الگوي غربي و يا شکست غربي سازي استاندارهاي زندگي و مقاومت جوامع پيراموني به رغم تحمل فرهنگ زدايي وسيع از سوي آنان است.
غربي سازي جهان پيش و بيش از هر چيز يک تحول اقتصادي گسترده جهاني است هر چند که مشهود ترين نتيجه آن يکدستي روشها والگوها به جاي تحصيل موفقيت آميز وسايل و ابزار انطباق آنها باشد اين مطلب تا حدودي پيچيدگي فوق العاده عنصر فرهنگي را نمايان مي سازد.اگر غربي سازي جهان در حال حاضر با شکست مواجه شده است،علت آن اين نيست که منتشر کنندگان اطلاعات قدرت کافي ندارند بلکه علت ساده آن اين است که از يکسو «اساس فرهنگ» يعني اقتصاد از آن تبعيت نمي کند و از سوي ديگر نظام اجتماعي که بيشترين بار اين تغيير را به دوش مي کشد در حال سقوط است.الگوي توسعه اي نه تنها قابل تعميم نيست بلکه يکي از ابزار سلطه جهاني است که قواي محرکه پيچيده آن دائما در حال بزرگتر کردن يا ايجاد گسستهاي مختلف در زيربنايي است که معناي آن از نظام قدرت مبهوت کننده ملازم آن استخراج مي شود.
بي مرز سازي اقتصادي و اجتماعي، بيش از آنکه به ايجاد يک نظام نوين بين المللي يا نظم جهاني منجر شود به ايجاد بي نظمي و هرج و مرج منجر شده است در اين جهان ويران شده با ماشين فني-اقتصادي، نهادهاي اجتماعي، پايه ها و حس جهت يابي خود را از دست داده اند و هم ما کم و بيش با سرعت در حال سقوط از اين سراشيبي لغزنده هستيم.

شکست غربي سازي جهان وجهان آينده

ورشکستگي ماشين فني-اقتصادي به معناي انحطاط غرب به عنوان يک تمدن است و شکست توسعه و پايان نظم دولت-ملي نشانه ها و مظاهر اين شکستند اما تنها علت آن نيست، مقاومت جوامع مختلف، توانايي آنها در حفظ بقا و متفاوت بودن و توان واحدهاي اجتماعي اوليه در تطبيق واستحاله، تاخت و تازهاي مختلف مدرنيت به انحاي عجيب و غريب ، همه به فرسايش سلطه الگوي غربي کمک مي کنند.
غرب قادر به ارايه فرهنگي از تکنولوژي و صنعتي سازي که بتواند معناي جهان را به آن باز گرداند، نيست علاوه بر آن قادر به محقق ساختن وعده خود در خصوص وفور نعمت هم نيست، اين شکست دوگانه، مقاومت فرهنگي در برابر غرب را تغذيه مي کند.
همراه با شکست غربي سازي که امراض عمومي نشان دهنده آن است نشانه هاي محکم فراواني از مقاومت بقا و دوام نيز وجود دارد.اين نشانه ها گواه،سرزندگي و خلاقيت اين فرهنگهاست.
نهضتهاي «هويت»، بخشي که بنياد گرايي اسلامي به طور کلي در حال حاضر نمونه آن است، پيچيده ترند... اين نهضت از خاطره گذشته تاريخي و شکوهمند خويش نيرويي براي مقاومت و گسترش فراهم مي سازد...
اين مقاومتها در برابر وسوسه غرب منشأ اميدواري است.اينها دليلي براي اعتقاد است که مرگ غرب، لزوما پايان جهان نخواهد بود.
ويراني ماشين فني-اقتصادي در مرکز بافت اجتماعي در حال ايجاد بحران نظم غربي است اما اين مي تواند پيش شرط ظهور دنياهايي تازه، تمدني جديد و عصري نو باشد.

فهرست منابع:

1.شيرازي، علي:نقد انديشه ها، انتشارات فيضيه، قم، چاپ ششم 1379
2.پوراحمدي و فوزي يحيي:گفتمان اصلاحات در ايران، سازمان بسيج اساتيد، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول 1382
3.لا توشه، سرژ:غربي سازي جهان، ترجمه فرهاد مشتاق صفت، انتشارات سمت، چاپ اول 1379
4.روزنامه جمهوري اسلامي-79/4/20و 79/5/12
5.ماهنامه پرتو سخن، 79/5/12



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله